شب های سرگشتگی

ساخت وبلاگ
امشو چه حالی داره دلچشمِی زلالی داره دلامشو خَوَر یارِن وَ توامشو چه بالی داره دلهی دم سرا ایرُم اِیامایپایه دل رهتهِ تِیامامشو قرارهِ قاصدیخندهِ بیارهِ هی رِیامامشو تموم ایبو غَمُمعمریِ بی تو مِن هَم شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

دل خوشی اصلا ندارد این دلِ غمگین من
می شود هم بعد از این تنها شدن آیین من

مثل خرمایی که رویِ قبر یک دُر دانه است
تلخ خواهد شد تمامِ لحظه ی شیرین من

دست هایت را که دیدم توی دست دیگری
با خودم گفتم دروغست ای دل خوش بین من

دست هایت را نگیر از من که کم می آورم
گرمیِ این دست هایت می شود تسکین من

مثل بیماری که در بخشی قرنطینهِ شده
هیچ کس دیگر نمی آید دمی بالین من
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

هر چه باشی آخرش یک روز خامت می کنم
آخرش شرمنده ی مهر و مرامت می کنم

سر کش و مغرور باشی بی تفاوت بگذری
هر کجا می بینمت بازم سلامت می کنم

پرسه هر شب می زنم با دل حوالی های تو
چون غزالی تیز پا با مهر رامت می کنم

گر چه می دانم دلت با دیگری دل گرم هست
خانه ی گرمِ دلم را هم به نامت می کنم

آخرش هم دست هایت سهم دستم می شود
چشم هایم را دلم را فرش راهت می کنم
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

از وطن بوی غم و درد فقط می شنوم
سوز سرمای شبِ سرد فقط می شنوم

هر کجا می گذرم یا که سخن می گویند
سخن از وحشت و نامرد فقط می شنوم

همه را غصه ی دوران به امان آورده
غم به ما بد چقدر کرد فقط می شنوم

صبر کردیم و نهایت ثمرش را دیدیم
آسمان بر سرم آورد فقط می شنوم

کاشکی همهمه ی ظلم به پایان برسد
خبر از راه عقب گرد فقط می شنوم
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

تش بگیرا تا بدونی کهِ چه حالی داره دلدومنِ کُه بُرگَلِش چِشمِی زلالی داره دلتش گرُهتَن درد سوهتن بِی تماشا نیده دهسبِی نبیدت روزگارُم غصه وُ غم ایده دهساومدم تا دم سراتون اومدم بِی دل تشی نومدی سی دم شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

از عشق تو  من شادمآزادم و آبادماونقد که می دونمشیرینی و فرهادمدستت توی دستامهچشمت توی چشمامهشادی چه از این بهترتویِ دل تو جامهاز سوز صدام امشببا دست دعام امشبمیگم که خدایا شکردل شاده خدام امشببا عشق ت شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 177 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

توی کفشای تو هم ریگه برو
برو با هر که دلت میگه برو
تو رو پس می زنم و می میرم
انتقامم رو ازت می گیرم

به خیالت منو می پیچوندی
توو حقیقت منو هی می روندی
دلمو می کُشم اما تو بدون
لایقِ من تو نبودی تو.... همون


تو کجا لایق عشقم بودی
تو منو این همه هی آزردی
بعد من از غم من می میری
با خودت قسمت خود درگیری

دل من ساده نبود عاشق بود
دل تو این همه نا لایق بود
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

خودم رو می کنم بعد از تو آوارهبرو راحت دلت با هر کسی یارهخودم را می کنم راضی به هر سختیبه شرطی کهِ بفهمم شاد و خوشبختیدلت حتی اگر مرزِ جنون باشهیه کاری کن فقط دنبال اون باشهیه کاری کهِ تمومِ عاشقا کرد شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 6:24

تو کردی هر چه بد بی بُی دلِ ایما دلت ایخه
خیالت نی بسوزم روز شو تی نا دلت ایخه؟

خوت ایدونی وُ احوالت ندارهِ ارتباطی وَم
تو نیترسی خوتهِ هر رو بکن رسوا،دلت ایخه

زمون واگشته سی ایی عشق آدم هم دَ نیمیره
مثالِ مو که دل کَندُم پُرِ هم تا دلت ایخه

نه ایخوم عاشقت وابُم نه ایخوم عاشقم وابی
جفا کن تا بسوزهِ عشق ایی دنیا دلت ایخه

خومم لیلی خومم مجنون چه بهزِ عاشقی بُی خوم؟
دِ پا بندت نیابو دل بِره هر جا دلت ایخه
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1398 ساعت: 23:46

نمانده چیز که تا بچه گانه گریه کنم
که دست غصه بَرَم زیر چانه گریه کنم

شنیده ام که خبر از رسانه می شنوی
کجا رسانه که تا در رسانه گریه کنم

رفیق هم که برایِ خوشی رفیق شود
کجا رَوَم که کمی دوستانه گریه کنم

دلم پر است پر از درد از زمانه ی خود
کجا؟ کنار چه کس از زمانه گریه کنم

در آشیانه ی خود هی نظاره می کنی و...
نصیب من شده بی آشیانه گریه کنم
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1398 ساعت: 23:46

می خرم بدنامی ام را طبل رسوای تو چند؟
تا نباشم بیش از این ها محو و شیدای تو چند؟

نرخ دارد هر چه در دنیای مان موجود هست
نرخ اخراجم از این گنداب دنیای تو چند؟

خسته ام از بودنت از بودنم در پیش تو
این که بیرونم کنی از فکر و رویای تو چند؟

بویی از دلدادگی اصلا نبردی ظاهرا
تا رَوی از پیش من هو هو و هیهای تو چند؟

یا برو یا تا رَوَم چون هر دو دارد سود هم
می خرم هر چیز باشد نرخ سودای تو چند؟
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1398 ساعت: 23:46

بعد باران هر زمین باغ و گلستان می شود
لاله و سنبل، صنوبر هم فراوان می شود

میم را از مشکلاتِ زندگانی حذف کن
گر بخندی دیو غم در بند و زندان می شود

هر چه باشد مشکلاتت بیشتر در زندگی
لذت وقتِ رهایی هم دو چندان می شود

گر نباشد تلخ کامی شور شیرینی کجاست
گر چه آدم وقت غم ها خسته از جان می شود

صبر باید کرد وقتی زندگی هموار نیست
صبر باشد، زندگی هم سهل و آسان می شود
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 4:37

پشت بهونت وَ زِرُم تا تونه بینم کمیمنتظرُم تا که بِیِی تِی تو بشینم کمیدهسمه مِن زلف شلالت بکنم ساعتیخنده بزن مرهُم دردِ مونه ناراحتیبی خَوَری نصفه شویی بُی تو بِرُم دیره مالتا که نفهمن همه هی سیر کنی شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 4:37

چقدر کرد خیانت چقدر کرد انکار
بی وفا بودن او شد همه شب هی تکرار

عشق بازی شده جمعی و گروپی باهم
مرده غیرت،شرف و شرم و حیامان انگار

هر قدر رو دل من رفت و زیر آبی دید
دیده در عشق دو رویی دل ما ها بسیار

هیچ کس وقت عمل اهل وفاداری نیست
گوش بهِ حرف بدونِ عملی هم نسپار

عاشق آن است که باشد دل او با یک کس
نه کسی کهِ بشود با همه هر شب دلدار
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24

شورِ رهایی های بعد از بند و زندانی
یعنی که پشتِ سختی و درد است آسانی

وقتی که پشتت را رفیقی سخت می گیرد
یعنی که یارت می شود امواج کیهانی

وقتی که تویِ ناخوشی حال خوشت باشد
یعنی برایش مثل الماسی درخشانی

باور بکن آینده از دیروز بهتر است
آینده ای بهتر از این احوال الانی

یک مرد می سازد،شرایط های جان فرسا
چون ناخدایِ لایقی دریای طوفانی
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24

تو جز من با کسی هستیکسی کز عشق او مستیوُسهِ من زندگی بودیچرا دل به کسی بستیوُسش میگی و می خندیشبا تا صُب گرفتاریمنم دلشوره می گیرماسیرِ درد بیداریهمونی کهِ به من گفتیوُسَش میگی نفس هاتهدلش خوش میشه مث شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24

عاشقش بودم و هی زخم زد اندیشه نکرد
با وفا بودم و او مهر و وفا پیشه نکرد

آن چنان کَند مرا از سر راهش که دگر
بعد او با غم و دردش دل من ریشه نکرد

آن چنان فرق سرم زد غم دل کندن او
بی ستون کَندن فرهاد و دل تیشه نکرد

بی هوا داد دلش را به کسی غیر از من
'عاشقش بودم و هی زخم زد اندیشه نکرد'

آن چه این عشق به جان و دل آدم ها کرد
زهر تریاک و کراک و نخ و هر شیشه نکرد
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 195 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24

چه خشهِ خنده ی دل لحظیَلِ آخر بو
لویَلِ عاشق و معشوق هَمش پر پر بو

چه خشهِ رو بکنی شونه وَ شونِی یارت
بزنهِ نم نم بارون و خیابون تَر بو

گرم با یَک بِگِرین دهسله مِن دهسله یَک
قلبتون مُحکَمِ ایی بیدن و پُر باور بو

بُکُنی شالته دورِ سر او گردن گُل
تا کُنِش گرم مِثِ تِش زِرِ خَهکستر بو

مثل او رعیته پیری که بِوینه کُرِ خوش
وُ کُرِ خانِ ولاتش سَر و گردن سر بو
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24

چه شِرین بُگذَره یا تحل دَ سر ایکُنه دل
درد و دل وِی تو وِ دیوار وُ در ایکُنه دل

مث مرغی که بگیرن یه شویی جیجشه وَش
ایزنهِ هی خوشه دنیای دَمر ایکنه دل

چی گُلویی که تشی دور بَچَش افتاده
وَ غمش هی شو وُ رو فکر خطر ایکنه دل

خاطرت جمع وُنم حال دلم یابه یه شو
آه سر ایکَشه و ناله اثر ایکنه دل

چی مریضی که جوابِ رَدِ وَش داده بُوِن
نا امیدم وَ تو وُ عشق گذر ایکُنه دل
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 198 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24

خیابون خیس بارونهتک و تنها و دلگیرمبه یادت خیس چشمونم من از این عشق می میرمهوایِ باد و بارونیتو رو در خاطرم آوُردصدایِ خنده هایِ تومنو تا نا کجا می بُردتو رو کم دارم امشب تابیایی پا به پایم بازدر این شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:24